گل مينا وقتى بينا شود ديدن انسان كامل آرزوى ماست هوالجمیل (١) مينا ستمكارى نكن بر سنگ غمخوارى نكن در سنگ روييدى ولى با سنگ همراهى نكن (٢) گلسنگ با سنگى خود از سبزه دارد جامه اى با دست سبز وآتش سر بنما آزاده اى (٣) با دست آتش را ز سر برگير و بر جانش بنه تيرى سفيد از عشق را بر قلب بيمارش بنه (٤)گفتى ز عشق وعاشقى گفتم كدامين عشق گو عشق زلال چشمه اى در پاى سنگ آرزو (٥)اين سنگ را من مى كنم يا تيغ بر جان مى زنم جانم به سنگى سخت شد وز اين سبب جان مى كنم (٦)اكنون
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت