شعر بینا



السلام عليك ياجعفر صادق (ع) شيعه جعفرى(اثنى عشرى) هوالجمیل آقا صادقى(ع) من شيعه ام، صادقترم كن از ظلم وستم ببريده ام عاشق ترم كن زنجيرى به پايم بند تاآزاد گردم تصويرى به ذهنم ساز تا آوار گردم آوارى كه مى ريزد بسازد زندگانى من مردم ز نادانى وترديدى كه دانى آقا صادقى(ع)من شيعه ام صادقترم كن از ظلم وستم ببريده ام عاشق ترم كن بين حق وباطل مانده ام بى شك وترديد چشمم غير زشتيها دگر چيزى نمى ديد من ماندم ميان حادثه يا اوج پرواز تو دستم بگير واز سياهيها رها ساز
گل مينا وقتى بينا شود ديدن انسان كامل آرزوى ماست هوالجمیل (١) مينا ستمكارى نكن بر سنگ غمخوارى نكن در سنگ روييدى ولى با سنگ همراهى نكن (٢) گلسنگ با سنگى خود از سبزه دارد جامه اى با دست سبز وآتش سر بنما آزاده اى (٣) با دست آتش را ز سر برگير و بر جانش بنه تيرى سفيد از عشق را بر قلب بيمارش بنه (٤)گفتى ز عشق وعاشقى گفتم كدامين عشق گو عشق زلال چشمه اى در پاى سنگ آرزو (٥)اين سنگ را من مى كنم يا تيغ بر جان مى زنم جانم به سنگى سخت شد وز اين سبب جان مى كنم (٦)اكنون

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Billie وب سایت چاپی عرضه انواع هدیه تبلیغاتی و هدیه مناسبتی به صورت عمده و تکی در سراسر ایران پروژه پاسارگاد نالي youmovies گُــل نــِگـــآر ترجمه متون تخصصي بهترین فایلها انجمن علمی دانشجویی حقوق دانشگاه اراک